loading...
پورتال تکدونه | تفریحی و عاشقانه
به وب سایت تفریحی و سرگر می تکدونه خوش آمدید



براي استفاده از امکانات ويژه زير ابتدا بايد در سايت تفريحي تکدونه عضو شويد .



براي عضويت در تکدونه بر روي ((عضويت در سايت )) زير کليک کنيد ....

محک . عشقی که زندگی می بخشد !

:: محک :: موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ::

آخرین ارسال های انجمن
علی چاخرلو بازدید : 53 پنجشنبه 30 آبان 1392 نظرات (0)

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی

 از آنهاازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری

 مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله

 محصول و سود را با هم نصفمی كردند . یك روز برادر

 مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ درست نیست كه ما

همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم

 ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند . بنابراین شب

 كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به

 انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال

برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت :

 درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من سر و

 سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید

 آینده اش تأمین شود .بنابراین شب كه شد یك كیسه پر

 از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی

 محصول او ریخت .سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر

بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی

 است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه

انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم

 خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند

 كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر

را در آغوش گرفتند .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    جنسیت شما جیست ؟
    نظر شما درباره پورتال تکدونه ؟
    به نظر شما ای وب در چه موردی بیشتر مطلب بذارد؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 532
  • کل نظرات : 79
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 124
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 81
  • باردید دیروز : 289
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 695
  • بازدید ماه : 1,732
  • بازدید سال : 17,412
  • بازدید کلی : 243,285