چشم هایت مرداب خاطراتم است و دست هایت دیواری در درون قلبم،دیوار قلبم را با دست هایت غرق در مرداب چشمهایت کن…
*
*
دستهایم در دست هایت ،چشم هایت خیره در چشم هایم،دست هایم حلقه در موهایت و نجوایی که مدام فریاد میزند دوستت دارم،دوستت دارم،دوستت دارم…
*
*
نمیدانم چی حسی است که تو را التماس میکند ،دوست داشتن،عشق،،دیوانگی نمیدانم،شاید حس من آغاز نام حسی دیگر باشد…
*
*
عشق را شاید نتوانم ، اما دوست داشتن همین الان است که من دارم با تو تجربه میکنم…
.
از پرستوی عشق پرسیدم به تنها عشقم چه بنویسم؟
گفت بنویس:همیشه بیادتم
بیادتم عشقم
سلامتی اونایی که عمری ندارن
ولی روزگار غریب دلشونو قد یه آدم ۱۰۰ ساله پیر کرده
سلامتی کسایی که تو خاطراتمون تا ابد هستن
ولی تو خاطراتشون عددی نیستیم
هیچگاه به کوچه بن بست ناسزا نگی
رنج بن بست بودن هر لحظه آزادش میدهد
در انتهای قلبم نجوا کنان انگار صداییمی آید
نمیدانم دقیق چ میگوید چیزی را مدام تکرار میکند
نمیدانم دوس
دوس دا
فک کنم میگوید دوستت دارم
منبع:فانینگ